۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۲

فریاد که عشق کهنه نو شد
جان در کف عاشقی گرو شد

آزرده دلی که بود، گم گشت
دیرینه غمی که بود، نو شد

یاری که ز ما حدیث نشنود
اندر حق ما سخن شنو شد

رویش دیدم، دلم بیفتاد
پایش به چه ذقن به گو شد

باد سر زلف او بجنبید
صد خرمن صبر جو به جو شد

آورد صبا نشان کویش
اشکم بدوید و پیشرو شد

دادم به قضا عنان خسرو
چون اسپ نشاط تیز دو شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.