۲۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۹

وفا در نیکوان چندان نباشد
ترا خود هیچ بویی زان نباشد

مرا گویید منگر در جوانان
که خوبی جز بلای جان نباشد

نظر در روی تو خود کرده ام من
بلی، خود کرده را درمان نباشد

دلم بر بت پرستی خو گرفته ست
مسلمان بودنم امکان نباشد

مرا بهر تو کافر می کند خلق
خود اهل عشق را ایمان نباشد

مرو از سینه بیرون، اگر چه دانم
که یوسف را سر زندان نباشد

ز هجران سوخت خسرو، وه که در عشق
چه نیکو باشد، ار هجران نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.