۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۱

لبت را جان توان خواندن، ولیکن
نمی دانم که آن خط را چه خوانند؟

مرنج، ای پاک دامن، عاشقانت
اگر بر چشم تر دامن نشانند

نخواهم زیست، زخم عشق کاریست
رقیبان را بگو، تیغم نرانند

مکن بر ما نصیحت ضایع، ای شیخ
که مستان لذت تقوی ندانند

بگو پیشش، صبا، گه گه پس از ما
که اهل خاک خدمت می رسانند

به جایی کز گل رویت چکد خوی
دو چشم خسرو آنجا خون فشانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.