۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۸

ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید
دست از من دیوانه سرگشته بدارید

بی نام ونشانم به خرابات ببخشید
بیگانه ز خویشم، بر خویشم بگذارید

یا معتکفم بر سر سجاده نشانید
یا مست و خرابم به در میکده آرید

گر زانکه صلاح از من آشفته بجویند
در خانه کنید و در خمار برآرید

دست من و دامان شما جمله رقیبان
گر دامن معشوق به دستم بسپارید

در عشق علم گردم و در مذهب عشاق
منصور شوم، گر به سر دار برآرید

وقت است، اگر خسرو مسکین گدا را
از خیل گدایان در خویش شمارید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.