۲۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۷

عشاق حیات از لب خندان تو یابند
خوبان عمل فتنه ز دیوان تو یابند

ببینم مه از جیب سپهر و نکشد دل
کان مه که برد دل ز گریبان تو یابند

شاید که به شکرانه دهندت سر دیگر
آنان که سر خویش به چوگان تو یابند

ای بخت کسانی که به رغم من محروم
بوسیدن پای سگ دربان تو یابند

فردای قیامت که به انصاف رسد خلق
زنگار گرفته همه پیکان تو یابند

گر خاک وجودم، ز پس مرگ ببیزند
بس دست تظلم که به دامان تو یابند

هر جا که گریزد دل سودازده من
بازش به سر زلف پریشان تو یابند

عشق از کشدم، منت هجران تو بر من
کاین مرتبه از دولت هجران تو یابند

بر سوختگان کم ز یکی خنده که باری
داد جگر خود ز نمکدان تو یابند

در یوزه جان می کند از لعل تو خسرو
کان چاشنی از چشمه حیوان تو یابند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.