۲۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۹

دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد
احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد

می پرسم و می جویم در هر نفسی صد بار
او در همه عمر خود یک بار نمی پرسد

یار از سر یاربها با ما سخنی می گفت
امسال به دشنامی چون یار نمی پرسد

بیمار تب هجرم آن ماه طبیب من
دردا که طبیب من بیمار نمی پرسد

گر یار نمی پرسد خسرو چه کند آن را؟
شاه است و گدایان را از عار نمی پرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.