۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۶

ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج
سر کج مکن که کج بودش جایگاه کج

سیلی باد بین که چسان افگند به خاک
غنچه که می نهد دو سه روزی کلاه کج

از چشم راست بین همه را، کز کژی بود
کردن به مردمان ز تکبر نگاه کج

در نیک کوش کت بد و نیک ار به طینت است
کز خاک راست است بر آید گیاه کج

گمراهیت به بادیه های کج افگند
تو راه راست گیر و رو، ار هست راه کج

دنیا به عهد تو نشود بر مراد تو
کز زور دست تشنه نشد راه چاه کج

خسرو حساب خویش ترا داد راست پند
تو خواه راست دان سخنش را و خواه کج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.