۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۶

خیال روی تو چون در ناب در نظر است
ز اشک دمبدمم صد حباب در نظر است

چو مست روی تو من، روی مهوشان چه کنم
به دزدکی نگرم کافتاب در نظر است

اگر دلت به لب بحر می کشد، ای سرو
نشین به گوشه چشمم که آب در نظر است

خیال زلف تو در دیده ام شبی گردید
ازان خیال مرا اشک ناب در نظر است

شبی به خواب نظر بازیی به او کردم
مرا همیشه ازان لحظه خواب در نظر است

به نور روی تو در زلف می توان رفتن
شب است و شعشعه ماهتاب در نظر است

ز عشق چشم تو خسرو چو سرخوش و مست است
به یاد لعل تو او را شراب در نظر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.