۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۵

هر که در پیش چشم روشن ماست
گوییا آفت دل و تن ماست

چشم ما گر نمی شود، ماناک
آن همان آفتاب روشن ماست

لاله ها می دمد ز خون دو چشم
گرد من آن بهار و گلشن ماست

غمزه زن جان من و گر میرم
غم مخور خون ما به گردن ماست

ما چو هندوی سومنات به عشق
بت پرستیم و دل برهمن ماست

گفتم از مهر سوخت خسرو، گفت
چند ازین ذره ها به روزن ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.