۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۶

من کیستم که این غم تو با چو من کسی ست
طوفان آتشی چه به دنباله خسی ست

خود را ببین در آینه و انصاف ما بده
کز چون تویی جدا شدن اندازه کسی ست

گر زانکه باد هجر مرا برد همچو خس
زینسان به خاک کوی تو خاشاک و خس بسی است

ای باد، چون رسد همه را زو زکوة حسن
یادش دهی که از همه وامانده واپسی ست

آنجا که دوست جلوه طاووس می کند
هر پشه پیش دیده عشاق کرکسی ست

چون گویمش به روی که از نسبت است دور
خط عذار او چو گلیمی بر اطلسی ست

بی سرو خود چه جای گلستانست، خسروا
باغ و بهار بی رخ معشوق مجسی ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.