۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۴

ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کجاست
دزدیده زان نگار خبر ده که تا کجاست

گر هیچ در رهی گذرانش رسیده ای
یک ره ازان سوار خبر ده که تا کجاست

من همچو گل بسوختم از آفتاب غم
آن سرو سایه دار خبر ده که تا کجاست

من ز آب دیده شربت غم نوش می کنم
آن لعل خوشگوار خبر ده که تا کجاست

خونم ز غم چو نافه بماند اندرون پوست
آن زلف مشکبار خبر ده که تا کجاست

جانم چو سرمه سوده شد از سنگ آرزو
آن چشم پر خمار خبر ده که تا کجاست

ای پیک تیز رو، برو، آن یار را بپرس
کز من برفت یار، خبر ده که تا کجاست

ای مرغ نامه بر، پر تو گر نوشته شد
باز آی زینهار خبر ده که تا کجاست

خسرو که این حدیث ز یاری شنیده ای
بر پر، وزان دیار خبر ده که تا کجاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.