۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۱

ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت
گر از طریق خویشی بینم از آن خویشت

ماییم و غنچه دل موقوف بند عشقت
کو باد تا بگوید احوال من به پیشت

نتوان به شرح دادن با صد جریده گل
حسنی ز وصف رویت، وصفی ز شرح پیشت

تا داده از لب تو دل را گل انگبینی
زنبور جان من شد مژگان همچو نیشت

چون بینمت به ناگه، خواهم که جای سازم
در سینه فگارم اندر درون ریشت

لطفی به بنده خسرو از تیر غمزه تو
آماج کرد سینه، بیرون نشد ز کیشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.