۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست
نور چشم عاشقان خسته خاک پای تست

من نه تنها گشته ام شیدای دردت جان من
هر که را جان و دل و دینی بود شیدای تست

نیر اعظم که لاف از قرب عیسی می زند
ذره ای از پرتو رخسار مه سیمای تست

در درون مسجد و دیر و خرابات و کنشت
هر کجا، رفتم، همه شور تو و غوغای تست

جانم از غیرت ز دست جاهلان سوزید، از انک
سر و را گویند مانند قد رعنای تست

تا به ملک دلبری سلطان شدی ای شاه حسن
هر کجا سلطانی و شاهی بود لالای تست

وعده دیدار خود کردی به فردا، زان سبب
جان خسرو منتظر بر وعده فردای تست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.