۲۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

ماه تابانست و همچون روی تو تابنده نیست
ابر بارانست و همچون چشم من بارنده نیست

پیش رفتارت نیاید راه کبکم در نظ ر
گر رونده هست، لیکن همچو تو آینده نیست

حور بسیار است، دل بردن نیارد همچو تو
شوخ و عیار و مقام پیشه و بازنده نیست

چون بلایی نیست چشمت را به کشتن باز کن
هر که در عهدت به مرگ خویش میرد، زنده نیست

دل کرا سوخت در این غم بر من دل سوخته
جز دل من چون کسی پهلوی من سوزنده نیست

در وفای یار باید باخت باری جان خویش
چونکه جان بیوفا با هیچ کس پاینده نیست

چند دیده بر زمین ساید ز عشق پای تو
چشم خسرو، کاو به خاکی از درت ماننده نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.