۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۹

باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت
خانه صبر از غمت سر تا به سر سودا گرفت

سرو نازم رقص رقصان دی درآمد در سماع
حلقه حلقه عاشقان را جان و دل یغما گرفت

آتش سینه اگر چه مدتی می سوخته ست
عاقبت شعله زد و از راه دل بالا گرفت

من به نقد امروز با وصل بتانم در بهشت
زاهد بیچاره در دل وعده فردا گرفت

هر محبی کو قدم در راه عشق از صدق زد
پیش محبوب او به آخر پایه اعلا گرفت

دولت خسرو همین باشد که او در کوی دوست
با سگانش همنشین شد منصب والا گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.