۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷

زهی بریخته بر لاله مشک سارا را
شکسته رونق خورشید گوهر آرا را

اگر ز روی تو شمع هدایتی نبود
ز تیرگی که برون آورد نصارا را؟

به صیت حسن گرفت آن بت سمرقندی
چو کشور دل ما خطه بخارا را

به روز کشتن ازان غمزه مهلتی جستم
ولی ندید ز قاتل کسی مدارا را

بیار ساقی ازان آب آتشین که فلک
به باد داد چو جمشید خاک دارا را

ز شوق آن لب شیرین و ماتم فرهاد
ز دیده می رود اینک شکر شکرخا را

دو بوسه از لب خود خسروا، خدا را خواه
بود که بشنود آن سنگدل خدارا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.