۲۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را

غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی
تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را

جولان کند سمندش چون سم او ببوسم
کو بر زمین زمانی ننهد زناز پا را

خواهم که در رکابش باشم و لیک نتوان
کز خود عنان زلفش بر بود این گدا را

گفتی که یاد کردم گه گه ز حال خسرو
کردی چرا فرامش زین گونه این گدا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.