۳۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

ای رخ زیبای تو آینه سینه ها
روی ترا در خیال زین نمط آیینه ها

غمزه مزن کان خیال تا به جگرها نشست
تیغ بلارک دمید وای که بر سر سینه ها

یاد توام می کند کار جواب هلاک
خواب که بیند گدا حاصل گنجینه ها

بس که ز رویت نمود خانه مرا پر خیال
مر همه دیوارهاست پیش من آیینه ها

صبر نمودی مرا از نظری پیش از این
حسن توام توبه داد زان همه پیشینه ها

دل که ز دعوی صبر لاف همی زد کنون
بین که چه خوش می کشد هجر از و کینه ها

شعله دیرینه را داغ ز دل رفته بود
نوپسری تازه کرد آن همه دیرینه ها

توبه شکن صوفیا، خرقه به می شو که هست
بر قصب شاهدان خرقه پشمینه ها

چرخ بشد، ساقیا، دوش می با صفا
درد به خسرو رسان، زان همه دوشینه ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.