۲۸۰ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۶۹

تا دل اندر نظر آورده نگار عجبی
ز اشک خونین برخم کرده نگار عجبی

کرده از خون شهیدان کف سیمین گلرنگ
بسته تهمت بحنا حیله شعار عجبی

سر سیر چمنم نیست چه در حسن تراست
ز ریاحین و گل و سبزه بهار عجبی

بازوی حسن تو نازم که ز چشم و ابروت
بکمندی عجب افکنده شکار عجبی

گشت بیماری دل به که برآورد آن سرو
از زنخ سیب، ز پستان دو انار عجبی

طعمه لخت دل و جا کنج قفس شربم خون
دارم ازدایرهٔ چرخ مدار عجبی

سخن از دوزخ و فردوس باسرار مگوی
وصل و هجرش بودم جنت و نار عجبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۶۸
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.