۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۴۹

حرف اغیار دغا در حق یاران مشنو
آشنایان بگذار و پی بیگانه مرو

ای که در مزرع روی تو دهد حاصل مهر
بینوایم بنوازم که رسد وقت درو

بامیدی که بابروت مشابه گردد
ز ریاضت شده چون موی میانت مه نو

پیش آنروی گل و سنبل و زلفی که ترا است
خرمن مه بجوی خوشه پروین بدو جو

جز به آن مطلع انوار که دید و که شنید
که بود مهر درخشنده قرین با مه نو

ترسم این دلق ملمع که تو داری اسرار
می فروشش بیکی جرعه نگیرد بگرو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۴۸
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.