۳۶۵ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۴۶

از بهترین سلالهٔ آدم توئی بهین
بر مهترین کلالهٔ حوا توئی مهین

در خاتم رسالتی ای ختم انبیا
همچو نگین به خاتم و چون نقش درنگین

تو بَدرِ ازهری و همه انبیا سُها
تو مهر انوری و نجومند مرسلین

بحر است علم و طفل دبستانت ار بود
آن بحر بیکران و پر از لؤلؤ ثمین

پیشت خرد زدانش اگردم زند چنانست
کاید مگس بعرصهٔ عنقا کند طنین

اندر بیان بدیع معانی حکمتت
چون در شکر حلاوت و شهد اندر انگبین

از شوق ذروهٔ تو فلاطون فیلسوف
مست و خراب بوده و چون باده خم نشین

اسرار در جمال و جلال تو فانی است
صل علیک ثم علی آل اجمعین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.