۲۷۷ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۱۴

جدا شد از بر من یار گلعذار دریغ
دریغ از ستم چرخ بیم دار دریغ

نمود ساکن بیت الحزن چو یعقوبم
ربود یوسف من گرگ روزگار دریغ

چمن شگفت و مرا عقدهٔ ز دل نگشود
گلی نچیدم و بگذشت نوبهار دریغ

معلمی که ورق پیش من نهاد آغاز
نوشت بر سبق من نخست بار دریغ

میان دایرهٔ غم چو نقطهایم اسرار
تمام عمر گذشتی بدین مداردریغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.