۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شماره ۳۱

باز بلبل لحن موسیقار داشت
دعوی دیدار موسی وار داشت

گل بگلزار آتش از رخسار زد
یعنی آتش نخل عاشق بار داشت

عشق او خونخوار بوده است و بود
نی همین منصور را بردار داشت

مصحف رخسار اگر بنموده است
در برابر گیسوی زنار داشت

زان شب عالم تمامی روز کرد
زین دگر روز جهان تار داشت

نی همین در کار جانبازی ست دل
عالمی را عشق بر این کار داشت

گر خرد آرد کلیمی لیک عشق
صد چو موسی طالب دیدار داشت

معنیش را رجعت و تکرار نیست
گر به صورت رجعت و تکرار داشت

باز شد با هر گدائی همنشین
پادشاهی کو ز شاهان عار داشت

زان لبم هر دم شفائی میرسد
چشم بیمارش گرم بیمار داشت

تا چه واقع شد که با صد ناز باز
کشتن اسرار را اصرار داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۳۰
گوهر بعدی:غزل شماره ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.