۷۳۳ بار خوانده شده

وادی ایمن

من در این بادیه صاحبنظری می‏جویم
راه گم کرده‏ام و راهبری می‏جویم

از ورق پاره عرفان، خبری حاصل نیست
از نهانخانه رندان، خبری می‏جویم

مسند و خرقه و سجاده ثمربخش نشد
از گلستان رُخ او، ثمری می‏جویم

ایمنی نیست در این وادی ایمن، ما را
من در این وادی ایمن، شجری می‏جویم

ترک میخانه و بتخانه و مسجد کردم
در ره عشقِ رُخت، رهگذری می‏جویم

سفر از هیچ به سوی همه چیزم، در پیش
لنگ لنگن روم و همسفری می‏جویم

گفته بودی که ره عشق، ره پر خطری است
عاشقم من که ره پر خطری می‏جویم

اندر این دیر کهن، ریخته شد بال و پرم
بهر منزلگه خود، بال و پری می‏جویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بار یار
گوهر بعدی:بت یکدانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.