۳۱۰ بار خوانده شده

نیم‌غمزه

پروانه وار بر در میخانه، پر زدم
در بسته بود با دل دیوانه در زدم

خوابم ربود، آن بت دلدار تا به صبح
چون رغ حق، ز عشق ندا تا سحر زدم

دیدار یار گر چه میسر نمی شود
من در هوای او، به همه بام و بر زدم

در هر چه بنگری، رخ او جلوه‏گر بُوَد
لوح رُخش به هر در و هر رهگذر زدم

در حال مستی، از غم آن یار دلفریب
گاهی به سینه، گاه به رُخ، گه به سر زدم

جان عزیز من، بت من چهره باز کرد
طعنه به روی شمس و به روی قمر زدم

یارم به نیم غمزه چنان جان من بسوخت
کآتش به ملک خاور و هم، باختر زدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گنج نهان
گوهر بعدی:چشم بیمار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.