۳۴۸ بار خوانده شده

خِرقه فقر

بر در میکده‏ام دست فشان خواهی دید
پای‏کوبان، چو قلندرمنشان خواهی دید

باز سرمست از آن ساغر می، خواهم شد
بیهُشم مسخره پیر و جوان خواهی دید

از درِ مدرسه و دیْر برون خواهم تاخت
عاکف سایه آن سرو روان خواهی دید

از اقامتگه هستی، به سفر خواهم رفت
به سوی نیستی‏ام رخت کشان خواهی دید

خرقه فقر به یکباره تهی خواهم کرد
ننگ این خرقه پوسیده، عیان خواهی دید

باده از ساغر آن دلزده خواهم نوشید
فارغم از همه ملک دو جهان خواهی دید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:عاشق دلباخته
گوهر بعدی:بهار آرزو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.