۴۲۷ بار خوانده شده
کوتاه سخن که یار آمد
با گیسوی مُشکبار آمد
بگشود در و نقاب برداشت
بی پرده نگر، نگار آمد
او بود و کسی نبود با او
یکتای و غریب وار آمد
بنشست و ببست در ز اغیار
گویی پی یار غار آمد
من محو جمال بیمثالش
او جلوهگر از کنار آمد
برداشت حجاب از میانه
تا بر سر میگسار آمد
دنباله صبح لیلة القدر
خور با رُخ آشکار آمد
بگذار چراغ، صبح گردید
خورشید جهانمدار آمد
بگذار قلم، بپیچ دفتر
کوتاه سخن که یار آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با گیسوی مُشکبار آمد
بگشود در و نقاب برداشت
بی پرده نگر، نگار آمد
او بود و کسی نبود با او
یکتای و غریب وار آمد
بنشست و ببست در ز اغیار
گویی پی یار غار آمد
من محو جمال بیمثالش
او جلوهگر از کنار آمد
برداشت حجاب از میانه
تا بر سر میگسار آمد
دنباله صبح لیلة القدر
خور با رُخ آشکار آمد
بگذار چراغ، صبح گردید
خورشید جهانمدار آمد
بگذار قلم، بپیچ دفتر
کوتاه سخن که یار آمد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:دعوی اخلاص
گوهر بعدی:میلاد گل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.