۴۲۰ بار خوانده شده

خضر راه

چه شد که امشب از اینجا گذارگاه تو شد
مگر که آه من خسته، خضر راه تو شد؟

بساط چون تو سلیمان و کلبه درویش
نعوذ باللّه، گویی ز اشتباه تو شد

کنون که آمدی و با چو من صفا کردی
بساط فقر چو کاخ شه از پناه تو شد

شبی که ظلمتش از دود آه من، بُد بیش
چو روز، روشن از نور روی ماه تو شد

بگو به شیخ که امشب بهشت موعود است
نصیب من به عیان، خواه یا نخواه تو شد

تو شاه انجمنِ حُسن و هندی بیدل
هر آنچه هست ز جان، خاک بارگاه تو شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بهار
گوهر بعدی:کتاب عمر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.