۴۵۱ بار خوانده شده

فارق از عالم

فقر فخر است اگر فارغ از عالم باشد
آنکه از خویش گذر کرد، چه‏اش غم باشد؟

طالع بخت در آن روز بر آید که شبش
یار تا صبح ورا مونس و همدم باشد

طربِ ساغرِ درویش نفهمد، صوفی
باده از دست بتی گیر که محرم باشد

طوطی باغ محبّت نرود کلبه جغد
بازِ فردوس کجا کلب معلّم باشد؟

این دل گمشده را یا به پناهت بپذیر
یا رها ساز که سرگشته عالم باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اسرار جان
گوهر بعدی:راز نهان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.