۴۱۹ بار خوانده شده

راه و رسم عشق

آنکه سر در کوی او نگذاشته، آزاده نیست
آنکه جان نفکنده در درگاه او، دلداده نیست

نیستی را برگزین ای دوست، اندر راه عشق
رنگ هستی هر که بر رُخ دارد، آدم‏زاده نیست

راه و رسم عشق، بیرون از حساب ما و تو است
آنکه هشیار است و بیدار است، مست باده نیست

سر نهادن بر در او پا به سر بنهادن است
هر که خود را هست داند، پا به سر بنهاده نیست

سالها باید که راه عشق را پیدا کنی
این ره رندان میخانه است، راه ساده نیست

خرقه درویش، همچون تاج شاهنشاهی است
تاجدار و خرقه دار، از رنگ و بو افتاده نیست

تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
هر که این اغلال در جانش بود، آماده نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:هست و نیست
گوهر بعدی:قصه مستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.