۳۶۶ بار خوانده شده

هست و نیست

عالم اندر ذکر تو در شور و غوغا، هست و نیست
باده از دست تو اندر جام صهبا، هست و نیست

نور رخسار تو در دلها، فروزان شد نشد
عشق رویت در دل هر پیر و برنا، هست و نیست

بلبل اندر شاخ گل مدح تو را خواند و نخواند
بوی عطر موی تو در دشت و صحرا، هست و نیست

درد دل از روی زردم پیش او، گفت و نگفت
پاره پاره جامه صبر و شکیبا، هست و نیست

جانِ من در راه آن دلبر فدا گشت و نگشت
جان خوبانْ برخیِ خاک دلارا، هست و نیست

کاروان عشق در رویای او، رفت و نرفت
جان صدها کاروان در این تمنا، هست و نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حسرت روی تو
گوهر بعدی:راه و رسم عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.