۲۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۰۰

با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟

داریم چون قبا سربندت هزار جا
ما را چه ناامید ز آغوش کرده ای؟

تا چشم را به هم زده ای، از سپاه ناز
تاراج عافیتکده هوش کرده ای

در پیش آفتاب چه پرتو دهد چراغ؟
گل را خجل ز صبح بناگوش کرده ای

حق نمک چگونه فراموش من شود؟
داغ مرا به خنده نمک پوش کرده ای

شکر توام ز تیغ زبان موج می زند
چون آب اگر چه خون مرا نوش کرده ای

صائب ز فکرهای ثریا نثار خود
ما را چه حلقه هاست که در گوش کرده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.