۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۷۵

کارْ به پیریّ و جوانیسْتی
پیرْ بِمُردیّ و جوانْ زیسْتی

بانگِ خَرِ نَفْسَت اگر کم شُدی
دَعوتِ عقلِ تو مَسیحیسْتی

گَر نَبُدی خندهٔ صُبحِ کَذوب
هیچ دلی زار بِنَگْریسْتی

گَر بُتِ جانْ روی نِمودی به ما
جُملهٔ ذَرّاتْ چو ما نیسْتی

گَر توییِ تو نَفَسی کاسْتی
هَمچو تو اَنْدَر دو جهانْ کیسْتی؟

گَر نَبُدی غَیرتِ آن آفتاب
ذَرّه به ذَرّه همه ساقیسْتی

دانه من از کاهْ جُدا کَردَمی
گَر کَفه را هیچ تَناهیسْتی

مار اگر آبِ وَفا یافتی
در دلِ آن بَحْر چو ماهیسْتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.