۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۷۰

ای کِه تو از عالَمِ ما می‌رَوی
خوشْ زِ زمین سویِ سَما می‌رَوی

ای قَفَصْ اِشْکَسته و جَسته زِ بَند
پَر بِگُشادی به کجا می‌رَوی؟

سَر زِ کَفَن بَر زَن و ما را بگو
کَزْ وَطَنِ خویش چرا می‌رَوی؟

نی غَلَطَم، عاریه بود این وَطَن
سویِ وَطَنْگاهِ بَقا می‌رَوی

چون زِ قَضا دعوت و فَرمان رَسید
در پِیِ سَرهنگِ قَضا می‌رَوی

یا که زِ جَنّاتْ نَسیمی رَسید
در پِیِ رِضْوانِ رضا می‌رَوی

یا زِ تَجَلّیِ جَلالِ قَدیم
مُضْطَرِب و‌ بی‌سَر و پا می‌رَوی

یا زِ شُعاعاتِ جَمالِ خدا
مَستِ مُلاقاتِ لِقا می‌رَوی

یا زِ بُنِ خُمِّ جهان هَمچو دُرد
صاف شُدی سویِ عُلا می‌رَوی

یا به صِفاتی که خَموشان کنند
خامُش و مَخْفیّ و خَفا می‌رَوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.