۶۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۶۵

جان و جهان، دوش کجا بوده‌یی؟
نی غَلَطَم، در دلِ ما بوده‌یی

دوشْ زِ هَجْرِ تو جَفا دیده‌ام
ای کِه تو سُلطانِ وَفا بوده‌یی

آه که من دوش چه سان بوده‌ام
آه که تو دوش کِه را بوده‌یی

رَشک بَرَم کاش قَبا بودَمی
چون که در آغوشِ قَبا بوده‌یی

زَهره ندارم که بگویم تورا
‌بی‌منِ بیچاره چرا بوده‌یی؟

یارِ سَبُک روح، به وَقتِ گُریز
تیزتَر از بادِ صَبا بوده‌یی

بی‌تو مرا رنج و بَلا بَند کرد
باش که تو بَندِ بَلا بوده‌یی

رنگِ رُخِ خوبِ تو آخِر گُواست
در حَرَمِ لُطفِ خدا بوده‌یی

رنگْ تو داری، که زِ رنگِ جَهان
پاکی و هم رنگِ بَقا بوده‌یی

آینه‌یی، رنگِ تو عکسِ کسی‌ست
تو زِ همه رنگْ جُدا بوده‌یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.