۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۵۹

زندگانیِّ مَجْلِسِ سامی
باد در سَروَریّ و خودکامی

نامِ تو زنده باد، کَزْ نامَت
یافتند اَصْفیا نِکونامی

می‌رَسانَم سَلام و خِدمَت‌‌ها
که رَهی را وَلیِّ اِنْعامی

چه دَهَم شَرحِ اشتیاق؟ که خود
ماهی‌اَم من تو بَحْرِ اِکْرامی

ماهیِ تشنه چون بُوَد‌ بی‌آب؟
ای که جان را تو دانه و دامی

سَبَبِ این تَحِیَّت آن بوده‌‌ست
که تو کارِ مرا سَرانجامی

حاصِلِ خِدمَت از شِکَرریزَت
دارد اومیدِ شَربَت آشامی

زان کَرَم‌‌ها که کرده‌یی با خَلْق
خاصْ آسوده است و هم عامی

بِکَشَش در حِمایَتَت کِامْروز
تویی اهلِ زمانه را حامی

تا که در ظِلِّ تو بِیارامَد
که تو جان را پَناه و آرامی

که شَوَم من غَریقِ مِنَّتِ تو
کِابْتِدا کردی و در اِتْمامی

بادْ جاوید بر مُسلمانان
سایه‌اَت، کافتابِ اِسْلامی

این سو، اَرْ کار و خِدمَتی باشد
تا که خِدمَت نِمایَم و رامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.