۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۰۵

زِ صُبح گاه فُتادم به دست سَرمَستی
نهاده جامِ چو خورشید، بر کَفِ دستی

زِ نوبَهارِ رُخَش، این جهانْ گُلِستانی
به پیشِ قامَتِ زیباشْ آسْمانْ پَستی

فروگرفت مرا مَست وار و می‌گفتم
بِجَسْتَمی من ازو، گَر بَهانه‌یی هستی

بِگُفت حیله مَکُن، هین گُمان مَبَر که اگر
تَنِ تو حیله شُدی سَر به سَر، زِ ما رَستی

بِریخت بر من ازان میْ، که چَرخْ پَست شُدی
اگر زِ جُرعهٔ آن میْ دَمی بِخوردَسْتی

بِتاب مَفْخَرِ ایّام شَمسِ تَبریزی
اَیا فَکَنده دَرین بَحْرِ نور شَسْتَستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.