۴۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۷۹

هر روزْ بامْداد، طَلَب کارِ ما تویی
ما خوابْناک و دولتِ بیدارِ ما تویی

هر روز زان بَرآریْ ما را زِ کسب و کار
زیرا دُکان و مَکْسَبه و کارِ ما تویی

دُکّان چرا رَویم؟ که کان و دُکانْ تویی
بازار چون رَویم؟ که بازارِ ما تویی

زان دِلْخوشیم و شاد، که جانْ بَخشِ ما تویی
زان سَرخوشیم و مَست، که دَستارِ ما تویی

ما خُمْره کِی نَهیم پُر از سیم، چون بَخیل
ما خُمْره بِشْکَنیم، چو خَمّارِ ما تویی

طوطی غذا شُدیم، که تو کانِ شِکَّری
بُلبُل نَوا شُدیم، که گُلْزارِ ما تویی

زان هَمچو گُلْشَنیم، که داری تو صد بهار
زان سینه روشَنیم، که دِلْدارِ ما تویی

در بَحْرِ تو، زِ کَشتی بی‌دست و پاتَریم
آواز و رَقص و جُنبش و رفتارِ ما تویی

هر چاره گَر که هست، نه سرمایه دارِ توست؟
از جُمله چاره باشد، ناچارِ ما تویی

دل را هر آنچه بود از آن‌ها دِلَش گرفت
تا گفته‌یی به دل که گرفتارِ ما تویی

گَهْ گَهْ گُمان بَریم که این جُمله فِعْلِ ماست
این هم زِ توست، مایهٔ پِنْدارِ ما تویی

چیزی نمی‌کَشیم، که ما را تو می‌کَشی
چیزی نمی‌خَریم، خریدارِ ما تویی

از گفتْ توبه کردم، ای شَه گواه باش
بی گفت و ناله، عالِمِ اسرارِ ما تویی

ای شَمسِ حَقِّ مَفْخَرِ تبریز شَمسِ دین
خود آفتابِ گُنبَدِ دَوّارِ ما تویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.