۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۲۸

آنچه در سینه نَهان می‌داری
دَرنَیابَند، چه می‌پِنْداری

خُفته پِنْداشته‌یی دل‌ها را
که خُدایَت دَهَدا بیداری

هر درخت آنچه که دارد در دل
آن پَدید است، گُلی یا خاری

ای چو خُفّاشْ نَهان گشته زِ روز
تا نَدانَند که تو بیماری

به خدا از هَمگان فاش تَری
گرچه در پیشگَهِ اسراری

پیشِ خورشید هَمان خُفّاشی
گرچه زَانْدیشه چو بوتیماری

چَنگ اگر چه که نَنالَد، دانند
کو چه شکل است به وَقتِ زاری

وَرْ بِنالَد زِ غمی، هم دانند
کو ندارد صِفَتِ هُشیاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.