۳۴۵ بار خوانده شده
ساقی این جا هست ای مولا، بلی
رَه دَهَد ما را بر آن بالا، بلی
پیشِ آن لبهایِ آری گویِ او
بَنده گَردد شِکَّر و حَلْوا، بلی
هست چَشمَش قُلْزُم مَستی، نَعَم
هست جَعْدَش مایهٔ سودا، بلی
این همه بُگْذشت،آن سَروِ سَهی
خوش بَرآیَد هَمچو گُل با ما، بلی
چون بِخُسبَم زیرِ سایهیْ نَخْلِ او
من شَوَم شیرین تَر از خُرما، بلی
هم عَسَس، هم دُزد ای جان هر شبی
سیم دُزدَد زان قَمَرسیما، بلی
چون بَرآیَد آفتابِ رویِ او
دُزد گَردد عاجز و رُسوا، بلی
ناشْتاب آن کَس که او حَلْوا خورَد
در دِماغِ او کُند صَفرا، بلی
بس کُن آن کَس کو سِری پنهان کُند
رویَد از سِر گُلْشَنِ اَخْفی، بلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
رَه دَهَد ما را بر آن بالا، بلی
پیشِ آن لبهایِ آری گویِ او
بَنده گَردد شِکَّر و حَلْوا، بلی
هست چَشمَش قُلْزُم مَستی، نَعَم
هست جَعْدَش مایهٔ سودا، بلی
این همه بُگْذشت،آن سَروِ سَهی
خوش بَرآیَد هَمچو گُل با ما، بلی
چون بِخُسبَم زیرِ سایهیْ نَخْلِ او
من شَوَم شیرین تَر از خُرما، بلی
هم عَسَس، هم دُزد ای جان هر شبی
سیم دُزدَد زان قَمَرسیما، بلی
چون بَرآیَد آفتابِ رویِ او
دُزد گَردد عاجز و رُسوا، بلی
ناشْتاب آن کَس که او حَلْوا خورَد
در دِماغِ او کُند صَفرا، بلی
بس کُن آن کَس کو سِری پنهان کُند
رویَد از سِر گُلْشَنِ اَخْفی، بلی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.