۸۸۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۱۰

باز گردد عاقِبَت این دَر، بلی
رو نِمایَد یارِ سیمین بَر، بلی

ساقیِ ما یادِ این مَستان کُند
بارِ دیگر با میْ و ساغَر، بلی

نوبَهارِ حُسن آید سویِ باغ
بِشْکُفَد آن شاخه‌‌هایِ تَر، بلی

طاق‌‌هایِ سَبز چون بَندَد چَمَن
جُفت گَردد وَرْد و نیلوفر، بلی

دامَنِ پُرخاک و خاشاکِ زمین
پُر شود از مُشک و از عَنْبَر، بلی

آن بَرِ سیمین و این رویِ چو زَر
اَنْدَرآمیزند سیم و زَر، بلی

این سَرِ مَخْمورِ اندیشه پَرَست
مَست گَردد زان میِ اَحْمَر، بلی

این دو چَشمِ اَشکْبارِ نوحه گَر
روشنی یابَد از آن مَنْظَر، بلی

گوش‌ها که حَلقه در گوشِ وِیْ است
حَلقه‌ها یابَند از آن زَرگَر، بلی

شاهِدِ جانْ چون شهادت عَرضه کرد
یابَد ایمانْ این دلِ کافَر، بلی

چون بُراقِ عشقْ از گَردون رَسید
وارَهَد عیسیِّ جانْ زین خَر، بلی

جُملهٔ خَلْقِ جهانْ در یک کَس است
او بُوَد از صد جهان بهتر، بلی

من خَمُش کردم، وَلیکِن در دِلَم
تا اَبَد رویَد نِی و شِکَّر، بلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.