۴۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۰۸

باوَفاتَر گشت یارم اندکی
خوش بَرآمَد دی نِگارَم اندکی

دی بِخَندید آن بهارِ نیکُوان
گشت خندانْ روزگارم اندکی

خوش بَرآمَد آن گُلِ صدبَرگِ من
سَبزتَر شُد سَبزه زارم اندکی

صُبح دَم آن صُبحِ من زد یک نَفْس
زان نَفَس من بَرقَرارم اندکی

ابرِ منْ دی بر لبِ دریا نِشَست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی

خوش بِبارَم، خاک را گُل‌ها دَهَم
باش کَنْدَر دستِ خارم اندکی

مُهلَتَم دِهْ خوش به خوش از سَر مَرو
صَبر کُن تا سَر بِخارم اندکی

نی، غَلَط گفتم، که اَنْدَرعشقِ او
کافرم، گَر صَبر دارم اندکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.