۳۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۰۲

ای دَرآورده جهانی را زِ پای
بانگِ نای و بانگِ نای و بانگِ نای

چیسْت نِی، آن یارِ شیرین بوسه را
بوسه جای و بوسه جای و بوسه جای

آن نِیِ بی‌دست و پا بِسْتَد زِ خَلْق
دست و پای و دست و پای و دست پای

نِی بهانه‌ست، این نه بر پایِ نِی است
نیست اِلّا بانگِ پَرِّ آن هُمای

خود خدایَست، این همه روپوش چیست؟
می‌کَشَد اهلِ خدا را تا خدای

ما گدایانیم، وَاللّهُ الْغَنی
از غَنی دان آنچه بینی با گدای

ما همه تاریکی وَاللّهُ نُور
زآفتاب آمد شُعاعِ این سَرای

در سَرا چون سایه آمیز است نور
نور خواهی زین سَرا، بر بامْ آی

دِلْخوشی گاهیّ و گاهی تَنگ دل
دل نخواهی تَنگ، رو زین تَنگْنای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.