۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۹۹

بارِ دیگر عَزمِ رفتن کرده‌یی
بارِ دیگر دلْ چو آهن کرده‌یی

نی، چراغِ عِشرتِ ما را مَکُش
در چراغِ ما تو روغَن کرده‌یی

اَللَّهْ اَللَّهْ کین جهان از رویِ خود
پُر گُل و نسرین و سوسَن کرده‌یی

اَللَّهْ اَللَّهْ تا نگوید دشمنی
دوستیّ و کارِ دشمن کرده‌یی

اَللَّهْ اَللَّهْ بندگان را جَمع دار
ای کِه عالَم را تو روشن کرده‌یی

بارِ دیگر تو به یک سو می‌نَهی
عشق بازی‌ها که با من کرده‌یی

اَللَّهْ اَللَّهْ کَزْ نِثارِ آستین
نَفْسِ بَد را پاک دامَن کرده‌یی

کانِ زَرکوبان صَلاحُ الدّین که تو
هَمچو مَهْ از سیمْ خَرمَن کرده‌یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.