۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۶۷

نیستی عاشق، ای جِلْفِ شِکَم خوارِ گدای
دَر فُروبَند و همان گَنده کُسان را می‌گای

کارِ بوزینه نبوده‌ست فَنِ نَجّاری
دَعویِ یافه مَکُن، یافه مگو، ژاژْ مَخای

عاشقی را تو کِه‌یی؟ عشق چه دَرخوردِ تو است؟
شَرم دار ای سگِ زنْ روسبی آخِر زِ خدای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.