۳۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۵۰

زِ غَمِ تو زارِ زارم، هَله تا تو شاد باشی
صَنَما در اِنْتِظارم، هَله تا تو شاد باشی

تو مرا چو خسته بینی، نَظَرِ خُجَسته بینی
دل و جان به غَم سِپارَم، هَله تا تو شاد باشی

زِ غَمِ دِلَم چه شادی، به جَفا چه اوسْتادی
دَمِ شاد بَرنیارم، هَله تا تو شاد باشی

صَنَما چو تیغِ دَشْنه، تو به خونِ بنده تشنه
زِدو دیده خونْ بِبارَم، هَله تا تو شاد باشی

تو مرا چو شاد بینی، سَر و سینه پُر زِ کینی
سَرِ خویش را نَخارَم، هَله تا تو شاد باشی

زِتو بَخت و جاه دارم، دلِ تو نگاه دارم
صَنَما بَرین قَرارم، هَله تا تو شاد باشی

تویی جانِ این زمانه، تو نِشَسته پُر بَهانه
زِزَمانه برکِنارم، هَله تا تو شاد باشی

تَن و نَفْس تا نَمیرد، دل و جان صَفا نگیرد
همه این شُده‌ست کارم، هَله تا تو شاد باشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.