۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۱۹

اگر او ماه مَنَسْتی، شبِ من روزْ شُدسْتی
اگر او هم‌رَهَمَسْتی، همه را راه زَدسْتی

وَگَر او چهرهٔ مَستی، به سَرِ دستْ بِخَستی
زِ کجا عقلْ بِجَستی؟ زِ کجا نیک و بَدسْتی؟

وَگَر او در صَمَدیَّت بِنِمودی اَحَدیَّت
به خدا کوهِ اُحُد هم، خوش و مَستِ اَحَدسْتی

وَ اگر باغْ نه مَستی، که دَرو میوه بِرُستی
زِ کجا میوهٔ تازه به دَرونِ سَبَدسْتی؟

سَبَدِ گفت رَها کُن، سویِ آن باغِ نَهان شو
اگر این گفت نبودی، نه مَدَد بر مَدَدسْتی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.