۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶

هر کس ز تیغ غمزه او سر دریغ داشت
جام سفالی از لب کوثر دریغ داشت

زر را به زر چرا ندهد بی دریغ کس؟
از یار سیمبر نتوان زر دریغ داشت

ماند از غبار خاطر خود زنده زیر خاک
از هر که آسمان مژه تر دریغ داشت

میزان روزگار ندارد به ظلم میل
زان سر بجوی هر چه ازین سر دریغ داشت

فیض قدح چرا بود از آفتاب کم؟
نتوان ز خاک باده احمر دریغ داشت

آگاه بود خضر ز آفات زندگی
دانسته آب را ز سکندر دریغ داشت

صائب ز حرف تلخ شکایت چرا کند؟
هر کس ز کام طوطی، شکر دریغ داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.