۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶۳

بر کافران خدای جهان گر رحیم نیست
چون زلف را ز آتش روی تو بیم نیست

بر خاک همچو طایر یک بال می تپد
آن را که دل ز تیغ ملامت دو نیم نیست

بی آه سرد یاد نداریم سینه را
شکر خدا که خانه ما بی نسیم نیست

بی درد در سخن نبود جوهر اثر
بی قدر و قیمت است گهر تا یتیم نیست

بی برگ شو که عشرت روی زمین تمام
در خانه ای است فرش که در وی گلیم نیست

ما از کجی به کوچه دیگر فتاده ایم
حرفی است این که وضع جهان مستقیم نیست

از دوزخ و بهشت نظر بسته ایم ما
پرواز ما به شهپر امید و بیم نیست

ما غافلان بساط اقامت فکنده ایم
در وادییی که کوه در او مستقیم نیست

صائب شود گشاده دلش بی گرهگشا
هر غنچه ای که چشم به راه نسیم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.