۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۷

لبهای خشک، موجه عمان تشنگی است
تبخال آتشین، گل بستان تشنگی است

گر هست اثر ز حسن گلوسوز در جهان
در دودمان شمع شبستان تشنگی است

جنت بود هلاک دل داغ دیدگان
کوثر کباب سینه سوزان تشنگی است

تبخال آتشین به لب سوزناک من
چشمی بود که واله و حیران تشنگی است

حسن برشته ای که جگر را کند کباب
بی چشم زخم، ریگ بیابان تشنگی است

قطع نظر ز حسن گلوسوز مشکل است
کوثر وگرنه دست و گریبان تشنگی است

رعناترست یکقلم از عمر جاودان
هر مد کوتهی که به دیوان تشنگی است

آگاه نیستی که چه گلهای آتشین
در بوته های خار مغیلان تشنگی است

همواری دلی که طمع داری از حیات
موقوف بر درشتی سوهان تشنگی است

رقص نشاط کشتی عاشق شکست ما
موقوف چارموجه طوفان تشنگی است

شوقم ز خط فزود به آن لعل آبدار
موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است

سیری ز زخم تیغ تو نقشی بود بر آب
هر موج ازان محیط، رگ جان تشنگی است

پی می برد ز خشکی لبها به سوز دل
صائب نگاه هر که زبان دان تشنگی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.